اختلال یک پارچگی حسی

اختلال یکپارچگی حسی به گروهی از اختلالات گفته میشود که در پردازش و تجزیه تحلیل اطلاعات ورودی حس های مختلف مشکلاتی دارند. این تجزیه تحلیل اطلاعات زمانی که به مشکلاتی برمیخورند کودک علائم خاصی را از خود نشان میدهند. این علائم در هر کودکی میتواند متفاوت باشد. کودکان زیادی میتوانند این علائم را نشان دهند. کودکان اتیسم یا کودکان عادی هرکدام میتوانند علائم خاصی را نشان دهند. برای دانستن اطلاعات کافی در این مورد همراه ما در این مقاله باشید.
تاریخچه اختلال یک پارچگی حسی
- این روش یعنی اختلال یکپارچگی حسی در سال 1972 توسط خانم آیرز در مورد کودکان دچار اختلال یادگیری مطرح شد. معمولا پایه اساس رفتارها و یادگیریهای بسیار پیچیده است.
- آیرز ابتدا یکپارچگی حسی را بصورت توانایی سازماندهی اطلاعات حسی جهت استفاده از آنها تعریف کرد اما بعد آن را بصورت زیر تغییر داد:
یکپارچگی حسی فرایندی عصب شناختی است مغز که اطلاعات بدست آمده از بدن خود فرد و محیط را سازماندهی کرده و برای کاربرد موثر و مناسب در محیط بکار می گیرد.
- تئوری یک پارچگی حسی در پی توصیف موارد زیر بوجود آمده است
- تعبیر اطلاعات حسی که از بدن و محیط دریافت می شوند.
- نقایص یادگیری تحصیلی یا عصبی - حرکتی در افرادی که اختلال یادگیری یا خام حرکتی(کلامزی)دارند.
- تعریف ساده:توانایی پردازش اطلاعات حسی در مغز به منظور ایجاد پاسخ تطابقی
- پاسخ تطابقی:رفتاری که با توجه به شرایط و محیط بهترین رفتار باشد.
- آيرز براي درك رشد كودك روي پردازش حسي تمركز كرد خصوصا روي پردازش حسي proximal.
- حس هاي proximal :وستيبولار،لمسي،عمقي
اين حس ها حس هاي ابتدايي و اصلي هستند كه تعاملات كودك را با جهان خارج در سالهاي اول زندگي برقرار ميكنند.
- حسهاي distal: شنوايي و بينايي
حس های دیستال مورد نياز براي رشد و باليدگي كودك است.
- كار آيرز تركيبي از ديدگاه هاي زيست شناسي دستگاه عصبي وكارهاي روتين و روزمره كودك با خانواده است.
- پروسه پردازش حسي:كودك هر حسي را كه تجربه ميكند جذب نمي كند بلكه به صورت فعال حس هايي را كه در آن زمان برايش مفيد است و به آن نياز دارد را جذب ميكند.
- وقتي پردازش حسي صورت ميگيرد كودك يك رفتار هدفمند و سازمان يافته را در محيط انجام ميدهد كه به آن پاسخ انطباقي مي گويند. كودك با پاسخ تطابقي با چالش هاي محيطي برخورد ميكند وپاسخ تطابقي مناسب با سازماندهي موثر اطلاعات حسي وارد شده امكان دارد. پاسخهاي تطابقي نيروهاي موثري هستند كه كودك را از نظر رشدي به جلو ميرانند.
- سائق دروني(inner drive):در كودك وجود دارد كه توسط سيستم ليمبيك جمع آوريشده و براي حركت و انگيزش مفيدند.
- آيرز : طراحي فعاليتها و محيطهاي درماني به منظور بكار گيري سائق هاي دروني و پيشرفت در رشد si وشايستگي كاري میباشد.
فرضیه های اساسی در یک پارچگی حسی
- انعطاف پذیری عصبیneural plasticity: به توانایی ساختار مغز برای تغییر یافتن یا اصلاح شدن اشاره دارد. این فرضیه اساس درمانهای SIاست و نشان می دهد که چگونه محرکهای لمسی، حس عمقی و وستیبولار می توانند رفتار ها را بهبود بخشند. ایرز بطور مداوم بر انعطاف پذیری ساختاری و رفتاری مغز جوان تاکید می کند . در ابتدا دوره حساس برای رشد SI را بین 3 تا 7 سالگی ذکر میکند و این امر تداعی کننده این است که بعد از 8 سالگی درمان SI مفید نخواهد بود ولی تحقیقات نشان دادند که انعطاف پذیری در بزرگسالی و حتی تمام عمر وجود دارد.
- توالی رشدdevelopmental sequences: SI و رسش آن در توالی های رشدی مشخصی روی می دهد و بنابراین افرادی که مشکلات یادگیری دارند و در نوزاد انسان، مغز نابالغ و نارس است و به تدریج می توان با تحریکات مناسب حسی و تجربه رفتارهای تطابقی در توالی های مشخص رشدی به رسش و بلوغ آن کمک کرد. در این رویکرد هم باید مثل سایرین به سیر رشد توجه شود ، به این دلیل که انسان در هر سنی توانایی پردازش یک سری از حس ها به میزان مشخصی دارد بنابراین مهارتهای خاصی مورد نیاز است.
- سازماندهی سلسله مراتبی : گرچه مغز به صورت یک کل عمل می کند ولی سیستمی است که به صورت سلسه مراتبی سازمانبندی شده است.یعنی برای رشد و رسش مراتب بالا تر ،یکپارچگی و رسش مراتب پایین تر ضروری است. مراتب بالای سیستم اعصاب مرکزی (کورتکس) مسول انتزاع،درک،استدلال،زبان و یادگیری است. دروندادهای حسی، یکپارچگی و تداعی های بین حسی در مراکز پایین تر پدید می آیندو به نظر می رسد رسش و رشد نهایی مراکز بالاتر به رسد و تکامل مراکز پایینی بستگی دارد.
- رفتار تطبیقیadaptive behavior: توانایی تولید یک رفتار انطباقی بیانگر یکپارچگی حسی است.رفتار انطباقی رفتاریست هدفمند و هدف گرا که به فرد کمک می کند تا با مقتضیات آنی بطور موفق کنار بیاید و چیزهای جدید یاد بگیرد قسمتی از آنچه آموخته می شود حرکات پیچیده تر و جدید است. ما حرکات را در صورتی یاد میگیریم که تجربه قبلی ما از آنها موفق بوده باشد. حرکت اکتیو خود فرد حس عمقی و وستیبولار را تحریک می کند و باعث پدید آمدن حافظه عصبی از آن حرکت می شود. هر چه محرک معنا دارتر باشد پاسخ بهتر است و این معنا بر اساس تجربه در حافظه وجود دارد. پس شرکت فعال فرد اهمیت اساسی دارد.
- تعامل سیستم ها: طبق این اصل input هایی که از یک سیستم حسی به مغز می رسند، پردازش سایر سیستم ها و در نتیجه کل مغز را تحریک می کنند. مثلا وقتی روی سیستم وستیبولار کار می کنیم روی تقویت بینایی و لامسه و ... هم تاثیر دارد.چون توانایی پردازش کلی مغز را بالا می برد.
- گرایش درونی به یکپارچگی حسی: همه افراد یک گرایش درونی به شرکت در فعالیتهایی را دارند که توانایی SI یا یکپارچگی حسی را بالا می برد. یعنی اعمال و حرکاتی که افراد انجام می دهند به این دلیل است که گرایش به سازمندهی عصبی در مغز بطور غریزی وجود دارد .
- حس های مورد اهمیت در SI یا یکپارچگی حسی وستیبولار، عمقی و لامسه است.
- مناطق مغزی که در SIنقش دارند لیمبیک،مخچه، تالامس، تشکیلات مشبک هستند.
- حس وستیبولارچیست: هماهنگ کننده وضعیت سر و بدن در فضا و قوام وضعیتی(Postural tonus) عضلات و همچنین کنترل کننده حرکات چشم در طی تغییر وضعیت های سر در فضاست. همچنین باسیستم لیمبیک و رتیکولار فرمیشن ارتباط داردکه از این طریق در منترل برانگیختگی فرد، آگاهی و توانایی دریافت و یا پاسخگویی به تغییرات محیطی موثر است. هسته های وستیبولار به دلیل ارتباط با طناب نخاعی بر فعالیتهای حرکتی موثر است و بیشترین تاثیر را بر کمربند شانه و گردن دارد. گیرنده های آن در گوش میانی می باشد .
- حس عمقی چیست( proprioception ) :مربوط به درک وضعیت مفاصل و عضلات در فضاست. اساسی ترین نقش آن تهیه اطلاعات برای کنترل و هماهنگی دوطرفه در سیستم عصبی مرکزی است که منجر به برون داد های یکپارچه می شود. حس عمقی با دادن اطلاعات پایه ای در ارتباط با وضعیت بدن مدل وضعیتی از بدن را شکل می دهد که طرحواره بدنی (body scheme ) نام دارد. این طرحواره بدنی پایه و اساس تصور بدنی(body image) محسوب می شود که در تصور از خود(self image_) موثر است. گیرنده های آن در مفاصل و عضلات است. تمام مفاصل و عضلات در دادن inputهای عمقی نقش دارند ولی مهمترین آنها لگن و شانه است.
- لمسی: شامل دو زیر سیستم است :
- زیرسیستم محافظتی:اطلاعات را از طریق گیرنده های درد ، حرارتو لمس سبک در یافت می کندو مسئولیت حفاظت شخص در فعالیتهای روزمره را بر عهده دارد.
- زیر سیستم افتراقی: وظایف این زیر سیستم مشخص کردن محل لمس، افتراق محل لمس دو نقطه متفاوت(2pd)، تشخیص ماهیت اشیا توسط لمس دست steregnosis، توانایی باز شناسی اشکال هندسی از طریق کشیدن اشکال روی پوست graphesthesia وحس فشار است. این زیرسیستم پایه ای برای بسیاری از مهارت های حرکتی به خصوص مهارت های دستی است و مهمترین نقش را در praxi دارد.
.
اختلال در یکپارچگی حسی را اختلال کارکردی یکپارچگی حسی (Sensory integration disfunction)می نامندSID
علائم اختلال در یک پارچپگی حسی
- ضعف در واکنش های تعادلی
- ضعف در هماهنگی حرکتی دوطرفه
- بی میلی و پرهیز از فعالیت اندام ها جهت عبور از خط وسط
- بروز اختلال در سیستم های مهارتی مثل بیش فعالی، تحریک پذیری غیر طبیعی، کاهش توجه و تمرکز، حواسپرتی، اختلال حافظه،گیجی، شب ادراری، عدم تحمل نور و صدا و بو و حرکت، آشفتگی و بهانه گیری بی دلیل
- ضعف در هماهنگی حرکات ظریف
- ضعف در ادراک بینایی- فضایی در حرکات ظریف
- نا امنی ثقلی
- ضعف در هماهنگی حرکات درشت
- ضعف در ادراک بینایی- فضایی در حرکات ظریف
- اختلال درطرح ریزی حرکات درشت
- پایین بودن تونوسیته عضلانی
- اتخاذ الگوهای رفتاری غیر تطابقی مثل اعتماد و عزت نفس پایین،داشتن مشکلاتی در اداره و مدرسه و خانه
- اختلال در گرفتن وضعیت صاف در حالت دمر
- اختلال در گرفتن وضعیت خمیده در حالت طاقباز
- واضح نبودن گفتار و نقص در مهارتهای زبان دریافتی و بیانی
- تدافع لمسی
مشكلات يكپارچگي حسي به4 گروه تقسيم می شوند
- مشكلات تعديل حسي
- مشكلات تمييز ودرك حسي
- مشكلات تعادلي – عمقي
- مشكلات برنامه ريزي حركتي
- اين 4گروه به صورت الگوهاي مجزا مورد بحث قرار مي گيرند. زيرا، با وجودي كه آنها عمدتاً به همراه هم وجود دارند، اما معمولا كودكان دچار مشكلاتي هستند كه فقط به يكي از اين الگوهاي مربوط مي شود. در هر يك از اين الگوها حیطه ي مشكلات مجزايي وجود دارد كه هنگام طرح مداخله ي درماني بايد ملاحظات خاص آن در نظرگرفته شود.
خلاصه:
اختلال یک پارچگی حسی به گروهی از اختلالات گفته میشود که کودک در به کاربردن درست محرک ها مشکل دارد و این اختلال خود را به شکل های گوناگون خود را نشان میدهد .این اختلال ممکن است در هر کدام از حسی های کودک خود را نشان دهد.